مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
قـلـم چـگـونه گـذارد قدم به ساحت تو »توان واژه کجا بود و طرح صحبت تو« خـدا به یُـمـن شـما رزق میدهد ما را زمین نـشـسـته سر سـفـرۀ قـناعـت تو هر آنچه قد بکشد صبر، باز هم دستش نـمـیرسـد بـه بـلـنـدای اسـتـقـامـت تو چه آمده به سر مـاهِ رویت این شبها که در تـوان عـلی هم نبوده رؤیت تو هنوز کوثر این اشکها خروشان است چگـونه سـرد شـود داغ بینـهـایت تو تو رفتهای و جهان قرنهاست میسوزد و مانده روی دلش حسرت زیارت تو چقدر دست غزل در برابرت خالیست بـگـو چـگـونه درآئـیـم از خجـالت تو |